فاطمه رحیم پورفاطمه رحیم پور، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

فاطمه رحیم پور

به افتخار مامان زهرا ...

سلام بچه خاله فاطمه با مامانم ازم عکس گرفته می خوام مامان جونم رو بهتون معرفی کنم لباس جدیدم رو پوشیدم کلی ژست گرفتم با کلاس فراوان آخه حتی یه لبخندم نزدم دیگه دیگه ماییم دیگه ................... حالا به افتخار مامانم یه کف مرتب... دست ... هورا... مامان جون خیلی دوست دارم اینم داداش جونم ... اینم بابا جونم که می خوام دورش بگردم ...   اینم عکسای تکیم... حالا به افتخار خودم ... کف ... دست ... این دسته خالم هی بهم می گفتم بخند ولی تو مودش نبودم .... ...
26 بهمن 1391

شرکت در راهپیمایی 22 بهمن ...

سلام دوستای گلم اگه بدونید تو این هفته ای که گذشت خیلی اتفاق های جالبی افتاد خاله فاطمه با همسرش اومدن خونمون عکسای جدید از من گرفتن تا به شما نشون بدن هی لباسای مختلف پوشیدم ... هی ژست گرفتم واسه دوربین ... بعدم با مامان و بابا و داداش و خاله فاطمه و عمو امین رفتم راهپیمایی انقدر بچه ی خوبی بودم اصلا مامان و بابام رو اذیت نکردم همش خواب بودم البته هر از گاهی بیدار می شدم و یه شعاری می دادم مرگ بر آمریکا... مرگ بر اسرائیل... این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده... و خلاصه ... بازم می خوابیدم !!!!!! اینم از عکساش... اینجا موقع نماز ظهر بود که تو یکی از کوچه ها مامانم نمازشو خوند... منم تو بغل خاله فاطمه بود...
26 بهمن 1391

فاطمه عزیز دل باباست...

 سلام به همگی یعنی به همه ی دوست جونیام امروز باز می خوام عکس های خودم رو واستون بزارم البته با بابا جون و بردار گلم می خوام بهتون نشون بدم چه قدر دوسم دارن هی منو ماچ می کنن تو خواب و بیداری ولکن من نیستن هی مامانم می گه دستشو ماچ کنید ولی... مگه گوش می دن آخه خیلی منو دوست دارن دیگه هی بابام بهم می گه تو عزیز دل بابایی دیگه.... حالا به افتخار داداش جون و بابا جون یه کفه مرتب بزنید................ حالا سوت....................................................... ...
16 بهمن 1391

عکس های جدید...

سلام خوبید؟؟ سلامتید؟؟؟ یه چند مدته واستون عکس جدید از خودم نذاشتم ... از دسته این خالم ... منتظرتون نمی زارم می دونم دلتون واسه من لک زده آخه هی روز به روز قدرت خدا دارم بزرگتر می شم ... وقتی باهام حرف می زنن دیگه مفهمم چی می گن خیلی با دقت گوش می دم لبخند می زنم خلاصه کلی با دل مامان و بابام بازی می کنم خیلی دوسشون دارم حالا هم کلی عکس با ژست خنده واستون دارم ... اینجا تو گهوارم هستم دارم به ستاره و قلب بالای گهوارم نگاه می کنم... اینجا خالم داره باهام صحبت می کنه دقت کنید چه قدر قشنگ دارم گوش می دم... الان واسه تأیید دارم لبخند می زنم ...   ...
16 بهمن 1391

خاله فاطمه...

سلام دوستای گلم .... ببخشید یه مدته نبودم همش تقصیر خالمه همش درس داره ، همش امتحان داره تازه امتحاناش تمام شده به قول خودش داره نفس می کشه زودی بهش گفتم بیاد باهاش عکس بگیرم تا درساش شروع نشده تا به شما دوستام معرفیش کنم این همون خالمه که اسمش شبیه منه، خیلی دوسش دارم، از قول من این چیزا رو تو وب می نویسه گرفتید که ... حالا هم ببینید چه جوری ژست گرفتم ...   ...
16 بهمن 1391
1